فرهنگ امروز: اصولاً آیینها و سنتهای ملّی، آیینهای دینی و خاطرههای تاریخی، نقشِ مهمی در شکلگیری هویت و فرهنگ و تقویت روابطِ اجتماعی و عواطف انسانی دارند. هرچه این آیینها ریشهدارتر باشند طبعاً تأثیر معنوی آنها هم عمیقتر است. آیینهای ملی که با طبیعت و آفرینش نسبت دارد با فصلهای سال رنگ و نوایی دیگر به خود میگیرد و ماندگاری دو چندانی در آنها وجود دارد. این آیینها به نوعی میتواند رمز وحدت، یکپارچگی، دوستی و صلح بین ملتها باشد و همچنان که در طول قرون متمادی کلید پیوند اقوام و فرهنگهای مختلف ایرانی و جوامع فارسیزبان بوده است. آیین ملّی نوروز، به خصوص، مربوط به جشنهای کهن باستانی است و اکنون در قریب به چهارده کشور جشن گرفته میشود.
اهداف این جشنها در فرهنگ ایرانی در خور توجه است. به طور کلی این آیینها و جشنها و رسوم دینی و ملی میتواند هدفِ اصلیشان ایجاد یک رابطه بین زمین و آسمان و ناسوت و لاهوت و عبد و معبود باشد و یک ارتباطِ کاملاً معنوی و الهی در پی آن خواهد بود. اما اهداف دیگری هم متصور است برای این آیینها و مهمتر از همه گردهمایی و دیدارِ با اهل دل و همنوعان و دوستداران است، چون در تعریف انسان گفتهاند «انسان موجودی است مدنی بالطبع»؛ یعنی انسان طبیعتاً اجتماعیست و حیاتش در اجتماع ممکن و مقدور میشود.
نکته دیگر در این آیینها و جشنها و رسوم دستگیری و دلجویی و تفقد از زیردستان و یاری کردنِ به محتاجان و فقرا میتواند باشد. مهرورزی و اظهار دوستی و محبت به دیگران جزء ذات این آیینها است. بههرحال اساس این جشنها برای شاد زیستن است. از اوصاف جمالیه حق تعالی «کاشِفَ الْکَرْب» است، یعنی برطرف کننده غمها و اندوهها. خداوند بزرگ خودش خالق سرور و فرح و شادی است و در قرآن کریم هم کلمات فرح، فرحین و یفرحون بیش از بیست بار تکرار شده است. بنابراین برطرف کردن غم و اندوه و افسردگی از دیگر اهداف برگزاری این جشنهای ملی بوده است. طبعاً کسی که شاد است در آرامش و آسایش و شکرگزاری و سپاس حق به سر خواهد برد. کسی که غم و اندوه در دل داشته باشد طبعاً شکر و سپاس هم نخواهد کرد. اما نوع رفتارِ شاد زیستن این است که انسان از خداوند بابت آن شادی که به او داده و آن آرامشی که در آن به سر میبرد، سپاسگزاری میکند. به قول شاعر:
حق تو را از بهر شادی آفرید / تا تو را آرامشی گردد پدید
پس در آرامش نمایی زندگی / وارهی از مشکلات زندگی
خود این نفسِ شادی و جشن و سرور تبدیل به یک نوع اعتدال در انسان میشود و انسانها باید مراقب باشند که در انجام شادیها از حد اعتدال خارج نشوند، چون هر چیزی که از حد بگذرد نتیجۀ عکس میدهد و به قولِ این سخنِ حکیمانه که «الشیء اذا جاوز حدّه ینعکس الی ضدّه». بنابراین هیچگونه مراسم و آیینی نباید از چارچوب آن حدود و ثغوری که عقلا و عموم برای آن تعریف کردهاند، خارج بشود؛ چرا که آثار سوء دارد و باعث آزار و اذیت دیگران میشود و تمام آن اهدافی که دربارۀ ذات این آیینها و جشنهای گفته شد نتیجۀ عکس میدهد و به یک آسیب و یک گرفتاری و مصیبت تبدیل میشود.
جشنهای ایران باستان هم، به ویژه نوروز، نمادِ ظهور پاکی و فرخندگی و رفع اندوه و رفع ملال و افسردگی بوده؛ که این در متونِ بسیار در ادبیات ما دیده شده و گفته شده و بسیار بر آن تأکید شده است. اما جشن نوروز در اول فروردینماه در دوره پادشاهی جمشید و به امر جمشید شکل گرفت و فردوسی در این باره گفته:
به جمشید بر گوهر افشاندند / مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین / بر آسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند / می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار / به ما ماند از آن خسروان یادگار
ابوریحان در التفهیم، که حدود دو دهه بعد از فردوسی این کتاب را تألیف کرده، در سال 420، از رسمهای پارسیان میگوید که: نوروز نخستین روز است از فروردین ماه و از این جهت روز نو نام کردند زیرا که این روز پیشانی سال نو است.
به هر روی جشن نوروز از آیینهای ملی ایرانیان باستان از دورۀ هخامنشیان و اشکانیان تا ساسانیان در پیش از اسلام و همینطور در دورۀ اسلامی بوده و چنان که در روایات متعدد آمده که در زمان امام صادق (ع) ایرانیها لباس نو میپوشیدند و بر این نکته هم در روایات تصریح شده که نوروز روز فرخندهایست.
جاحظ که در اواسط قرن سوم در بصره میزیسته و اتفاقاً از آثارش همچون البیان و التبیین و المحاسن و الاضداد برمیآید که به فارسی به خوبی مسلط بوده مینویسد که: «ایرانیها بیست و پنج روز قبل از نوروز در حضور شاه دوازده ستون برپا میکردند و داخل هر ستون بذرها و دانههای مختلفی از گندم و جو و عدس و ارزن و ... قرار میدادند و میکاشتند که در ششم نوروز سال جدید که آن را به روز خرداد نام میکردند و روزی بوده که شاه بارعام داشته، این سبزهها را با جشن و شادی و خنیاگری میپراکندند و بر این باور بودند که این سبزهها نشانۀ رشد و بالندگی و سرسبزی در جامعه خواهد شد. شاید این اولین نمادِ هفت سین است که در ایران باستان به آن توجه میشده است. جاحظ به نکتۀ جالبی هم در این آیینها اشاره میکند و آن اینکه در روز ششم فروردین یا خرداد روز، که روز بار عام هم بود، به مردم امان داده میشد که هرگونه شکوه و گلایهای از شاه و فرمانداران و استانداران و متولیان امور دولتی دارند، به حضور شاه عرضه و ایراد کنند و شاه به این گلایههای مردم رسیدگی کند. این نکتهای است که در المحاسن و الاضداد جاحظ ذکر شده است.
اما در میان آیینهای مربوط به نوروز هیچگونه سندی در منابع کهن و باستانی در مورد هفت سین، جز سکه و سبزه، یافته نشده و معلوم است که این آیین در سدههای هشتم و نهم به بعد در منابع و در آداب و رسوم اضافه شده است. در قرون هشتم و نهم به بعد است که دربارۀ هفت سین شعر و مطلب دیده میشود. پس هفت سین یک آیین نوظهور است که تقریباً از یک قرن پیش از دورۀ صفوی رایج شده، اما آیین پوشیدن لباس نو و موارد این چنینی در میان مردم بوده است.
شاردن که در همان دورۀ صفویه ایران را گشت و آداب و رسوم ایرانیها را در سفرنامۀ مفصل خود نوشت، آورده است که مردم از چند روز قبل از سال نو در تدارک لباسِ نو بودند و حتی برخی از دانشجویان و اهل فرهنگ و اهل قلم، به خاطرِ مشکلاتِ مالی که داشتند، کتابهای خود را برای فروش عرضه میکردند تا بتوانند برای فرزندان خود لباس نو تهیه کنند.
بههرحال در عصر صفویه ما شاهدِ برخی مواجههها و مخالفتها با آیینهای ملی هستیم و همین مسئله باعث شد که عدهای با نوشتن رسالههای نوروزیه در جهت تبیین این جشنِ باستانی برآیند و با استناد به روایاتی از پیامبر و امام صادق (ع) به نوعی در جهت رسمیت بخشیدنِ بیشتر به این آیین و رسم ایرانی تلاش داشتهاند. میشود گفت این تلاشی بود برای ایجاد پیوستگیِ بینِ آیینهای ملی و دینی. این موضوع درباره اساطیر ملی و افسانههای کهن هم مطرح شد و برخی با افسانههای ملی و داستانهای حماسی شاهنامه حرفهایی را مطرح کردند و عدهای در مقابل آمدند تلاشی کردند
کهنترین اشاره به هفت سین شده در دیوان برندق خجندی
و رسالههایی را نوشتند که بین این دو موضوع، یعنی افسانههای باستانی ایرانی و حقایق و واقعیتهای تاریخی یک رابطۀ ملی ـ آیینی ایجاد کنند.
ما در مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب رسالۀ رستمنامه را چاپ کردیم. شاید در عصر صفوی چهار، پنج رساله دربارۀ مسلمان شدن رستم به دست امام علی (ع) نوشته شده است. تلاش نویسندگان با سرودن این منظومهها این بود که یک نوع وفاق بین پهلوانی رستم و پهلوانی امام علی (ع) بیان کنند و بگویند هر دو از پهلوانان ملی و دینی و ایرانی هستند. در این هماوردها رستم با حضرت کشتی میگیرد و مغلوب میشود و بعد به دست امام اسلام میآورد. این گونه رسالهها در جهت تلاش برای ایجاد یک نوع صلح، دوستی، آشتی، وحدت، یکدلی و یکرنگی بین قشر و مردم باستانگرا و دیگرانی بود که به آیین و به اعتقادات دینی بیشتر تمسک داشتند. این کوششها برای ایجاد یک وفاق ملی و همگرایی در دورۀ صفوی بود و ما هم در عصر خودمان به این وفاق همچنان نیازمندیم.
اما کهنترین اشارهای که به هفت سین شده گویا در دیوان برندق خجندی هست که در سال 812 منظومهای در مدح ایرانشاه پسر تیمور گورکانی سروده:
چون به میدان طرب رانی بُراق عیش را / هم زعین مردمی باید که بینی «هفت سین»
سبزۀ سیراب و سنبل، سوسن و سرو و سمن / ساغر می در میان بزم و ساقی هفتمین
اینگونه منظومهها از این دوره شروع شد. طاش کبریزاده (متوفی 968) نویسندۀ ترک هم در کتاب مفتاح السعادة و مصباح السیادة فی موضوعات العلوم، که به عربی است، اشارهای به سفرۀ هفت سین میکند و میگوید این از آدابِ نوروز است.
اما عمادالدّین شیرازی (متوفی 984) طبیب معروف عصر صفوی، که کتاب التشریح فی الطب او را ما در مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب منتشر کردهایم و کتابها و رسالههای زیادی از ایشان به جای مانده، در رسالهای با عنوان نوروزیه روایتی را از امام علی (ع) نقل میکنند که: اگر هفت آیهای را که در قرآن با سین شروع شده، در اول نوروز بر یک کاسه یا یک ظرف بنویسند و با مشک و گلاب آن را بشویند، هر کس از آن ظرف بنوشد تا یک سال در امان است و از هرگونه درد و بیماری و بلا به دور خواهد ماند؛ که این هفت آیه از این قرار است:
۱- سلامٌ قولاً مِن رَبِّ رحیم. ( یس/۵۸)
۲- سلامٌ علی نوح ٍ فی العالمین. ( صافات /۷۹)
۳- سلامٌ علی اِبراهیم. ( صافات/۱۰۹)
۴- سلامُ عَلی موُسی و هارون. (صافات/۱۲۰)
۵- سلامُ علی آلِ یاسین. ( صافات/۱۳۰)
۶- سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ. (رعد/۲۴)
۷- سلامُ هیَ حتّی مَطلَعِ الفَجر. (قدر/۵)
او این مطلب را در قالب روایتی نقل میکند برای اینکه به نوعی بگوید بهتر است سال را با این هفت سلام شروع کرد و هفت سین به این صورت باشد؛ یک نوع جایگزین برای آن هفت سینی که مطرح بود، یعنی سیر و سرکه و سیب و سماق و سکه و ... . در هر صورت میشود گفت که این تلاش هم در ادامۀ همان تلاش برای ایجاد یک نوع همگرایی و ایجاد وفاق بینِ آیینهای دینی و ملی و باستانی در عصر صفوی بوده تا مردم ضمن داشتن اعتقاد به عادات و آداب و آیینها و رسومِ باستانی، اعتقادات مذهبی خودشان را هم حفظ کنند. میبینیم که در این سالها هم یک چنین جایگزینهایی و هفت سینهایی مختلفی به عنوان جایگزین آن هفت سین کهن مطرح شد. البته چنان که اشاره شد آن هفت سین کهن هم ریشههای باستانی ندارد و در قرون هفتم و هشتم به بعد ما آثاری از آن را در متون میبینیم و کم کم این آیینها در سالهای بعد در دیوان شعرا هم بیشتر شد.
قاآنی شیرازی (متوفی 1222) که در دورۀ قاجار میزیسته، سروده است:
هفت سین کز پی تحویل گذارند به خوان / گلرخان رنگ از آن تازهتر آمیختهاند
و این را ادامه میدهد که گلرخان چه خصوصیاتی دارند. بههرحال رسم و رسوم و آیینهای کهن به نوعی برای تحویل سال و برآمدن بهار و پیشواز رفتن سال نو مطرح بوده و طبعاً ممکن است از یک جهت و از یک نگاه برخی از این رسوم خرافی و جعلی به نظر بیاید اما چون جزء باورهای ملی مردم شده تا جایی که این باورها آسیبی به اعتقادهای دینی نزند و تا جایی که باعث ضرر و زیان به روح و مباحث اعتقادی نشود، نمیشود اینها را منع کرد و با آنها مخالفت کرد، بلکه باید به این آیینها احترام گذاشت؛ به خاطر که اینها فلسفهشان برپایی جشنها و سرورها و شادی بوده و این شادیها هم باعث تقویت دوستی، تحکیم همدلی و همینطور ارتباطِ بیشتر است؛ چیزی که در فرهنگ اسلامی به آن صله رحم گفته میشود. در این آیینها و ایام دید و بازدیدها افزایش پیدا میکند و شاید بعد از یک سال مردم فرصت پیدا میکنند از نزدیک همدیگر را ببینند و از حال هم با خبر بشوند و به درد هم برسند؛ اگر کسی مریض است و اگر کسی احتیاجی دارد رسیدگی کنند.
این یکی از شیرینترین آدابهای تاریخی ما ایرانیان است که بسیار ستودنی و مورد ستایش و احترام بزرگان بوده. طبعاً گاهی شرایط اجتماعی، تحولات و دگردیسیهای زمانه باعث شده که در این نوع آیینها چه آیینهای دینی و چه آیینهای ملی انحرافاتی پیش بیاید. این انحرافات گاهی باعث ضرر و زیان به جسم و جان و روح انسانها شده است، مثل انحرافاتی که ما در آیینهای مربوط به جشن چهارشنبه سوری داریم. گویا اصل این مراسم چهارشنبه سوری در شهرهای مختلف گاهی به شکلهای مختلفی است، در حالی که اصل آن، چنانکه در تاریخ آمده، طلب فرخندگی و برکت و در واقع دعا برای خویشان و نزدیکان بوده و به نوعی این آتش مظهر روشنایی و پاکی و طهارت و کمکِ به همنوعان بوده است. اما الان به عکس آن تبدیل شده و متأسفانه باعث مزاحمت اجتماعی میشود و با انفجارها و خودسوزیها و مردمآزاریهایی که هر ساله ما شاهدش هستیم.
امسال هم چنان که شنیده شد بیش از یکصد تن قربانی این سوءاستفاده و سوءفهم از این آیینِ به اصطلاح کهن بودند که طبعاً باید اینها آسیبشناسی بشود؛ همانطور که در آیینهای دینی هم باید جلوی انحرافات و آسیبها گرفته شود. مرحوم شهید مطهری دو جلد کتاب در مورد تحریفات عاشورا دارند و نقدهایی بر این تحریفات نوشتهاند. قمهزدنها و خیلی کارهایی که الان میکنند، خیلی از بزرگان دین مخالف این کارها هستند و اینها خارج از اهداف پیام حضرت سیدالشهدا است. این انحرافات باعث میشود که اصل موضوع قیام که اصلاح امت پیامبر (ص) بوده، نادیده گرفته شود و از سوی دیگر فیلمها و تصاویری که از چنین رفتارهایی پخش میشود و بیزاری بینندگان را برمیانگیزد، مایۀ تبلیغات ضد دین و مذهب شده است و این امر مایۀ تأسف و تأثر است.
امیدواریم که سال نو خورشیدی برای همۀ ایرانیان سرشار از فرخندگی و شگون و شادمانی و شادکامی، همراه با عافیت و تندرستی باشد. وظیفۀ همۀ پژوهشگران و مصلحانِ اجتماعی است که با نوشتنِ مقالاتِ انتقادی و تبیین و آگاهسازی عمومی این انحرافات را گوشزد کنند و مسئولان هم تصمیماتِ مناسب را برای مواجهه و برخورد با این اتفاقات اتخاذ کنند. هم باید به آیینهای ملی و دینی احترام گذاشت و هم باید جوانها را آگاه کرد که مراقب باشند در حد خود به این آیینها احترام بگذارند و به این شیوه جلوی انحرافاتی که ایجاد شده گرفته شود. شاد و تندرست باشید به امید رفع همۀ مشکلات و آگاه شدنِ همۀ مردمان در ایران و پرهیز از هرگونه کارهایِ خلافِ عقل و خلافِ شرع. به امید خدا. خدا نگهدارِ شما عزیزان باشد.
نظر شما